معنی سلفی
لغت نامه دهخدا
سلفی. [س َ ل َ] (اِخ) (472- 576 هَ.ق.) صدرالدین احمدبن محمد اصفهانی دارای حافظه ٔ کثیر و مردی محدث و شافعی مذهب بود. تمام بلاد را گردید تا اینکه بسرزمین اسکندریه بسال 511هَ.ق. اقامت گزید. ابوالحسن علی بن سلار وزیر الظافرعبیدی برای وی در سال 546 هَ.ق. مدرسه ای در بغداد بنا کرد. وی راست تعلیق های متعدد و امالی زیاد منجمله اجزایی در حدیث بنام اجزاء سلفیات. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 72). رجوع به روضات ص 82 و تاریخ مصر ص 62 شود.
حافظ سلفی
حافظ سلفی. [ف ِ ظِ س َل َ] (اِخ) رجوع به احمدبن محمدبن احمد سلفی شود.
حجاج سلفی
حجاج سلفی. [ح َج ْ جا ج ِ ؟] (اِخ) رجوع به حجاج بن خلی شود.
حل جدول
برق و الکترونیک
راکتانس سلفی
انگلیسی به فارسی
راکتانس سلفی
واژه پیشنهادی
سلفی با دموکراسی
فیلمی سینمایی با بازی آتیلا پسیانی
سلفی با دموکراسی
فیلمی سینمایی با بازی امیرحسین صدیق
سلفی با رستم
فیلمی سینمایی با بازی آناهیتا همتی
سلفی با رستم
فیلمی سینمایی با بازی پژمان بازغی
سلفی با دمکراسی
آب انباری در استان فارس
آب انبار سلفی
از آبانبارهای تاریخی شهرستان لارستان
آب انبار سلفی
فیلمی سینمایی با بازی شقایق فراهانی
سلفی با رستم
معادل ابجد
180