معنی سلامتی

لغت نامه دهخدا

سلامتی

سلامتی. [س َ م َ] (حامص) عافیت و تندرستی. (ناظم الاطباء): تا به تازه گشتن اخبار سلامتی خان... لباس شادی پوشم. (تاریخ بیهقی). || شفای از بیماری. (ناظم الاطباء). || رستگاری. (ناظم الاطباء). || امنیت. (ناظم الاطباء):
من ندیدم سلامتی ز خسان
گر تو دیدی سلام ما برسان.
سنایی.


گشت سلامتی

گشت سلامتی. [گ َ ت ِ س َم َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) نوعی از خراج باشد که قاضیان هنگام مداورت از رعایا برگیرند. (آنندراج).

فارسی به انگلیسی

سلامتی‌

Condition, Healthiness

فارسی به ترکی

حل جدول

سلامتی

صحت

فیلمی از رابرت آلتمن

بزرگترین نعمت

تندرستی


حفظ سلامتی

بهداشت


بازیافتن سلامتی

بهبودی، تندرستی، صحت، عافیت


چاق سلامتی

احوالپرسی


لزوم سلامتی

ورزش


دشمن سلامتی

سیگار

مترادف و متضاد زبان فارسی

سلامتی

بهبودی، تندرستی، صحت‌مزاج، عافیت،
(متضاد) بیماری

فارسی به ایتالیایی

سلامتی

salute

guarigione

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سلامتی

تندرستی، بهزیستی

معادل ابجد

سلامتی

541

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری