معنی سریعاً

حل جدول

سریعاً

بی معطلی


بی‌درنگ- فوری- سریعاً

بی‌معطلی


بی درنگ، فوری، سریعاً

بی معطلی


بی‌معطلی

بی‌درنگ، فوری، سریعاً


بی معطلی

بیدرنگ، فوری، سریعاً

بی درنگ، فوری، سریعاً

مترادف و متضاد زبان فارسی

سریعاً

به‌تعجیل، به‌سرعت، به‌شتاب، زود، فورا،
(متضاد) به‌کندی


به‌تعجیل

به‌سرعت، تعجیلاً، سریعاً،
(متضاد) به‌تانی


عاجلاً

بتعجیل، به‌شتاب، تعجیلاً، سریعاً، شتابان، شتابناک


زود

پگاه، سریع، سریعاً، فی‌الحال، گاه،
(متضاد) دیر


شتابان

به‌سرعت، به‌شتاب، تند، سریعاً، عجول،
(متضاد) به‌کندی


بلادرنگ

صفت آنی، بلافاصله، به‌تعجیل، به‌سرعت، بی‌درنگ، سریعاً، فوراً، فوری


فوراً

آنی، بزودی، بلادرنگ، بلافاصله، بی‌تامل، بی‌درنگ، درحال، سریعاً، فی‌الحال، فی‌الفور

فرهنگ عمید

باده

هر واردی که چون برق روشن شود و سریعاً خاموش گردد،


حساس

کسی که سریعاً از اعمال دیگران ناراحت می‌شود،
ویژگی چیزی که سریعاً در برابر عوامل بیگانه عکس‌العمل نشان می‌دهد،
٣. [مجاز] مهم: موقعیت حساس،
دارای گیرایی قوی: شامهٴ حساس،

معادل ابجد

سریعاً

341

قافیه

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری