معنی سریش
لغت نامه دهخدا
سریش. [س ِ] (اِ) رستنی باشد که در سبزی و تازگی بپزند و با ماست بخورند و بعد از رسیدگی خشک کنند و آرد سازند و کفشگران و صحافان چیزها بدان چسبانند. (برهان). چیزی که نجار و کمانگر و صحاف و چرم گر بدان چیزها چسبانند.و آن را از ماهی و پوست خام سازند. (رشیدی). پت. (لغتنامه اسدی). ثرط. (دهار) (نصاب). اسراش. اسقولوس. (بحر الجواهر). و معروف و آن را به عربی اشراس گویندو بیخی است که ساقی دارد و گل آن سفید مایل بسرخی وخمر آن مستدیر و تندطعم و بعضی آن را و خنثی را دو چیز دانند شبیه بیکدیگر. اما شیخ الرئیس در مبحث قوباگفته: اصل الخنثی هوالاشراس. (آنندراج):
بخدای ار کس این قوافی را
بسخن برنشاندی بسریش.
انوری.
زخم شمشیر غمت راننهم مرهم کس
طشت زرینم و پیوند نگیرم بسریش.
سعدی.
|| ناله و فغان. (آنندراج):
چنان بدانم من جای غلغلیجگهش
کجا بمالش اول براوفتدبسریش.
لبیبی.
زیر فهمش ستاره کرده خروش
پیش سهمش سریش کرده سروش.
سنایی.
کار تو بر سریش و همه کار تو سریش
همواره زین نهاد که هستی گداو دنگ.
سوزنی.
|| بد و زبون. (آنندراج) (جهانگیری):
سروش دادم تلقین که خواهم از تو عطا
سریش اگر نبدی کار بنده بود سریش.
سوزنی (از آنندراج).
|| سریشم را هم میگویند که بدان پی بر کمان پیچند. (برهان).
سریش. [س ِ] (اِخ) دهی از دهستان خواشید بخش ششتمد شهرستان سبزوار. سکنه آن 397 تن و آب آن از قنات است. محصول آن غلات، پنبه، میوه جات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
سریش کردن
سریش کردن. [س ِ ک َدَ] (مص مرکب) چسباندن. بهم وصل کردن:
کز دوبال سریش کرده نشد
هیچ طرار جعفر طیار.
سنایی.
فارسی به انگلیسی
Glue, Paste
تعبیر خواب
سریش در خواب، دلیل بر غم و اندوه بود و خوردن آن دلیل بر نقصان مال بود. - محمد بن سیرین
حل جدول
خواص گیاهان دارویی
ریشه این گیاه گرم و خشک است و برای یرقان، ناراحتیهای کبدی، خشونت حلق و ناراحتیهای معده از آن استفاده می کنند. ریشه این گیاه را می سوزانند و از سوخته آن در جهت واله آور استفاده می کنند.از دانه های این گیاه، روغنی گرفته می شود که در بعضی از تصلبهای شریانی مورد استفاده قرار می گیرد. از برگهای این گیاه به عنوان سبزی خوردنی و از ریشه های این گیاه که به صورت غدد پنجه ای است به عنوان چسب استفاده می شود.از ریشه این گیاه جوشانده غلیظی درست می کنند که برای درمان جوشها بسیار مفید می باشد زیرا خاصیت ضدعفونی کننده دارد.این گیاه در نواحی کوهستانی و مرتفع می روید و فصل گل دهی آن از اواسط اردیبهشت ماه تا اواسط خرداد است.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
(س رِ) (اِ.) ریشه گیاهیست که آن را آرد می کنند و از خمیر آن ماده ای چسبناک به دست می آورند.
فرهنگ عمید
گیاهی از تیرۀ سوسنیها، دارای ساقۀ کوتاه، برگهای دراز نوکتیز، گلهای خوشهای و ریشۀ ضخیم که آن را پس از خشک کردن آرد میکنند و برای چسباندن کاغذ و بعضی چیزهای دیگر به کار میبرند،
فارسی به عربی
صمغ، معجون
معادل ابجد
570