معنی سرگردانی

سرگردانی
معادل ابجد

سرگردانی در معادل ابجد

سرگردانی
  • 545
حل جدول

سرگردانی در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

سرگردانی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پریشانی، حیرانی، تحیر، حیرت، سرگشتگی، آوارگی، دربه‌دری، بلاتکلیفی. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

سرگردانی در لغت نامه دهخدا

  • سرگردانی. [س َ گ َ] (حامص مرکب) حیرانی. تحیر. درماندگی. راه به جائی نداشتن. بیچارگی:
    در گردش خویش اگر مرا دست بدی
    خود را برهاندمی ز سرگردانی.
    خیام.
    ز سرگردانی تست اینکه پیوست
    به هر نااهل و اهلی میزنم دست.
    نظامی.
    همچو گویی کرده ای گم پا و سر
    این چه سرگردانی است ای بی خبر.
    عطار.
    ذکر سودای زلیخاپیش یوسف کرده اند
    حال سرگردانی آدم به رضوان گفته اند.
    سعدی.
    سر عاشق که نه خاک در معشوق بود
    کی خلاصش بود از محنت سرگردانی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

سرگردانی در فرهنگ عمید

  • سرگشتگی، حیرت،

    آوارگی،
فارسی به انگلیسی

سرگردانی در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

سرگردانی در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

سرگردانی در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

سرگردانی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ سر گشتگی حیرانی، آوارگی دربدری.
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید