معنی سره

سره
معادل ابجد

سره در معادل ابجد

سره
  • 265
حل جدول

سره در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

سره در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بی‌آلایش، بی‌آمیغ، بی‌غش، پاک، خالص، ناب، نیامیخته،
    (متضاد) ناسره، درست، صحیح،
    (متضاد) نادرست، خوب، نیک،
    (متضاد) بد، کامل، بی‌نقص،
    (متضاد) ناقص. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

سره در فرهنگ معین

  • (ص. ) نیکو، خوب، خالص، بی عیب، برگزیده، (اِ. ) زر تمام عیار. [خوانش: (سَ رَ یا رِ)]. توضیح بیشتر ...
  • (سُ رَّ) [ع. سره] (اِ.) ناف.
لغت نامه دهخدا

سره در لغت نامه دهخدا

  • سره. [س َ رَ / رِ] (ص، اِ) زر رایج تمام عیار باشد و نقیض قلب است که ناسره گویند. (برهان) (جهانگیری). سیم و زر قلب راناسره خوانند و پاک را سره. (آنندراج):
    زرگرفرونشاند کرف سیه به سیم
    من باز برفشاندم سیم سره به کرف.
    کسائی.
    جایی که خطر ندارد آنجا
    نه سیم سره نه زر کانی.
    ناصرخسرو.
    نقد سره ست عمر و جهان قلب بد مده
    نقد سره به قلب که ناید ترا سره.
    ناصرخسرو.
    نقدی سره از آن صره برداشتند. (کلیله و دمنه).
    دین سره نقدی است به شیطان مده
    یاره ٔ فغفور به سگبان مده. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

سره در فرهنگ عمید

  • [مقابلِ ناسره] بی‌غش، خالص،
    پسندیده،
    پاکیزه،
    گزیده، برگزیده، خوب، نیکو، نغز، بی‌عیب: بپرسید از احوال میش و بره / نیوشنده دادش جواب سره (نظامی۶: ۱۰۶۵)،. توضیح بیشتر ...
  • گودی کوچکی که روی شکم انسان است، ناف،
فارسی به انگلیسی

سره در فارسی به انگلیسی

گویش مازندرانی

سره در گویش مازندرانی

  • نای و قصبه الریه ی گوسفند و گاو
  • خانه – سرا
  • جایگاه گاو و گوسفند، خانه، منزل، سرا
  • برابر، هم سنگ، هم قیمت، هم طراز، هم زوز، سر به سر گذاشتن...
فرهنگ فارسی هوشیار

سره در فرهنگ فارسی هوشیار

  • نیکو، خوب، پسندیده
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید