معنی سرمای شدید
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
زمهریر سجام
واژه پیشنهادی
زر
باد و سرمای شدید
ثوم
یخچال مدرن با سرمای شدید
فریزر
سرمای پیرزن
بردالعجوز
سرمای سخت
زمهریر
لغت نامه دهخدا
سرمای گل. [س َ ی ِ گ ُ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) سرمای خفیف که در ایام شکفتن گل سرخ یعنی گلاب میباشد. (آنندراج) (غیاث):
عندلیب ما ندارد طبع استغنای گل
میشود دست و دل ما سرد از سرمای گل.
صائب (از آنندراج).
شدید
شدید. [ش َ] (اِخ) شدیدبن قیس محدث است. (منتهی الارب). || لقب ابوبکر هفتمین از امرای بنی حفص. (یادداشت مؤلف). رجوع به ابوبکر شدید شود. || نام مولای ابوبکر. (منتهی الارب). ||... ابن عادبن عملاق بن لادبن سام بن نوح. (حبیب السیر). رجوع به شدادبن عاد شود.
عربی به فارسی
شدید , دردناک , تالم اور , اندوه اورد
فارسی به عربی
بشده، حاد، شدید، عنیف، قاسی، قطری، متانق، متحمس، مرکز، مزمن
معادل ابجد
629