معنی سردوشی

لغت نامه دهخدا

سردوشی

سردوشی. [س َ] (اِ مرکب) پارچه ای باریک که نظامیان بر دو دوش جامه دوزند و روی آن درجه ٔ نظامی را نصب کنند. پاگون. (فرهنگ فارسی معین).

فارسی به ترکی

فرهنگ معین

سردوشی

(~.) (اِمر.) پاگون، پارچه باریکی روی شانه لباس های نظامی برای نصب درجه.

حل جدول

فرهنگ عمید

سردوشی

نوار پارچه‌ای باریکی که روی دوش لباس نظامیان دوخته می‌شود برای تعیین درجۀ آنان، پاگون،


پاگون

سردوشی،
سردوشی که به لباس نظامیان دوخته می‌شود،

فرهنگ فارسی هوشیار

سردوشی

پارچه ای باریک که نظامیان بر دوش جامه دوزند و روی آن درجه نظامی را نصب کنند


اسبلیطه

سردوشی

واژه پیشنهادی

ترکی به فارسی

آپولت

سردوشی

معادل ابجد

سردوشی

580

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری