معنی سرباز ورزیده

حل جدول

سرباز ورزیده

کماندو

تکاور


جنگجوی ورزیده

کماندو

لغت نامه دهخدا

ورزیده

ورزیده. [وَ دَ / دِ] (ن مف) مواظب در کار. (ناظم الاطباء). کارکرده. || پیاپی انجام داده. (فرهنگ فارسی معین). کسی را گویند که مواظبت و ممارست بسیار در کاری داشته باشد. (برهان) (آنندراج). ساعی و جاهد. ملازم و مشغول. کارآزموده. کارکشته.از کار درآمده. مجرب. آزموده. بسیار آزموده. باتجربه. (ناظم الاطباء). || چیزی را گویند که بسیار بدست کشیده باشند مانند پوست و امثال آن. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). هر چیز مستعمل. (ناظم الاطباء). مکرر به کاربرده. مستعمل. (فرهنگ فارسی معین). || کاشته شده. (ناظم الاطباء). || عادت گرفته. (صحاح الفرس). || حاصل کرده.مکتسب. به دست آمده. (فرهنگ فارسی معین):
فرستم به گنج تو از گنج خویش
همان نیز ورزیده ٔ رنج خویش.
فردوسی.


سرباز

سرباز. [س َ] (نف مرکب، اِ مرکب) آنکه سر خود را ببازد، از عالم جانباز. (آنندراج):
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع.
حافظ.
|| در بازیهای ورق، ورقی که بر آن صورت سربازی نقش است. || یک فرد سپاهی یا یک تن لشکری. مقابل درجه دار.
ترکیب ها:
- سرباز آکتیو. سرباز گارد. سرباز نیروی دریایی. سرباز نیروی زمینی. سربازنیروی هوایی. سرباز وظیفه.

سرباز. [س َ] (ص مرکب) روشن. صریح. بدون پرده. فاش:
مگو از هیچ نوعی پیش زن راز
که زن رازت بگوید جمله سرباز.
عطار.

سرباز. [س َ] (اِخ) یکی از بخشهای پنجگانه ٔ شهرستان ایرانشهر. آب آن از یک رودخانه بنام رود سرباز است که از چندین شعبه تشکیل شده است. محصول عمده ٔآن غلات، خرما، برنج، لبنیات. بخش سرباز از یک دهستان بنام دهستان سرباز تشکیل شده و مرکز بخش آبادی سرباز و دارای 78 آبادی بزرگ و کوچک است. جمعیت آن در حدود 9500 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

فرهنگ عمید

ورزیده

ورزش‌کرده، نیرومند،
[قدیمی] حاصل‌کرده و به‌دست‌آورده،


سرباز

[مقابلِ سربسته] آنچه سرش باز باشد مانند بطری و قوطی و پاکت یا چیز دیگر، سرگشاده،
[مقابلِ سرپوشیده] جایی که سقف نداشته باشد، روباز: استخر سرباز،

(نظامی) کسی که دارای پایین‌ترین درجۀ نظامی است،
[مجاز] سپاهی، لشکری، نظامی،
(اسم) (ورزش) در شطرنج، پیاده،
[قدیمی] کسی که از جان و سر خود گذشته و آمادۀ جانبازی باشد،
* سرباز گمنام: سربازی ناشناخته که جسد او را از میان کشته‌شدگان در جنگ انتخاب کنند و به عنوان نمایندۀ سربازانی که در راه وطن جان داده‌اند به خاک بسپارند و آرامگاه او را تجلیل کنند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ورزیده

آزموده، خبره، کاردان، کارکشته، ماهر، متبحر، قوی،
(متضاد) تازه‌کار

فرهنگ معین

ورزیده

کارآزموده، با تجربه، نیرومند،

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

ورزیده

کارکرده

بانک سریال

سرباز

سریال سرباز ؛ سریال شبکه سوم سیما برای پخش در ماه رمضان سال 99 است. این سریال به کارگردانی هادی مقدم دوست و در پنجاه قسمت ساخته شده است.
«سرباز» محصول مشترک گروه فیلم و سریال شبکه سه سیما و ستاد کل نیروهای مسلح (قرارگاه مهارت آموزی) است، جلوه های ویژه سنگینی دارد.
اسامی بازیگران
آرش مجیدی، الیکا عبدالرزاقی، پدرام شریفی، رویا تیموریان، نیما شعبان نژاد، سیاوش خیرابی، علی عامل هاشمی، جمال اجلالی، اسماعیل محرابی، گلوریا هاردی، افسانه کمالی، جواد خواجوی، فرحناز منافی ظاهر، کاوه آهنگر، مهتاب ثروتی، محبوبه صادقی، دریا بخشنده، مهدی مستبصری و … از بازیگران این مجموعه هستند.
خلاصه داستان
این سریال حکایت سرباز وظیفه‌ای به نام یحیی، همسرش یلدا و رفقای هم خدمتی اش است و در خلاصه داستان آن آمده است:‌ در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع، شب نشینکوی سربازان و رندانم چو شمع...

معادل ابجد

سرباز ورزیده

502

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری