معنی سخنرانی

فرهنگ معین

سخنرانی

(حامص.) نطق کردن، خطبه خواندن، (اِمر.) جایی که در آن گروهی برای شنیدن سخنان سخنران حاضر می شوند. [خوانش: (~.)]

حل جدول

سخنرانی

‌ نطق

نطق

کنفرانس

خطابه

فارسی به انگلیسی

سخنرانی‌

Presentation, Speech, Talk

فارسی به ترکی

فارسی به آلمانی

سخنرانی

Anrede (f), Rede (f), Sprache (f)

واژه پیشنهادی

سخنرانی

نطق

مذاکره-سمینار

فرهنگ عمید

سخنرانی

سخن گفتن برای مردم، نطق کردن، خطبه خواندن،
(اسم) سخنانی که توسط یک نفر در جلسه بیان می‌شود،
(اسم) جایی که سخنانی ادا می‌شود و گروهی برای گوش کردن به آن جمع می‌شوند

مترادف و متضاد زبان فارسی

سخنرانی

خطابه، خطبه، نطق، سخنگاه

فارسی به عربی

سخنرانی

کتاب، محاضره


سخنرانی کردن

اخطب، تکلم، حدیث، لوبی، محاضره، موعظه


سخنرانی افتتاحی

افتتاحی

فرهنگ فارسی هوشیار

سخنرانی

نطق کردن در مجمعی کنفرانس.

معادل ابجد

سخنرانی

971

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری