معنی سخندان

سخندان
معادل ابجد

سخندان در معادل ابجد

سخندان
  • 765
حل جدول

سخندان در حل جدول

فرهنگ معین

سخندان در فرهنگ معین

  • ادیب، سخن - شناس، شاعر. [خوانش: (~.) (ص فا.)]
لغت نامه دهخدا

سخندان در لغت نامه دهخدا

  • سخندان. [س ُ خ َ] (نف مرکب) شاعر و فصیح زبان. (آنندراج). آنکه قدر و مرتبه ٔ کلام را میداند. (ناظم الاطباء):
    از ملکان کس چنو نبود جوانی
    راد و سخندان و شیرمرد و خردمند.
    رودکی.
    آن جهان را بدین جهان مفروش
    گر سخندانی این سخن بنیوش.
    کسایی.
    چونکه در سِرّ و علن داری سخندان را عزیز
    گردد اندر مدح تو سِرّ سخندانان علن.
    سوزنی.
    گیرم که دل تو بی نیاز است
    از شاعر فاضل سخندان.
    خاقانی.
    || دانا. (آنندراج). خردمند. عاقل: مردمان این ناحیت [پارس] مردمانیند سخندان و خردمند. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

سخندان در فرهنگ فارسی هوشیار

واژه پیشنهادی

سخندان در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید