معنی ستونها
حل جدول
ارکان، پایه ها، اساس ها، ریشه ها
فارسی به عربی
انگلیسی به فارسی
فاصله ستونها
column spacing
فاصله ستونها
intercolumniation
فاصله گذاری بین ستونها
inscribe
حجاری کردن روی سطوح و ستونها
purline
(purlin) (در ساختمان) قسمت افقی روی شاه تیر یا ستونها
purlin
(purline) (در ساختمان) قسمت افقی روی شاه تیر یا ستونها
فناوری اطلاعات
فاصله ستونها
فرهنگ فارسی آزاد
دَعائِم، ستونها- پایه ها (مفرد:دِعامَه)
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
اراکین. [اَ] (ع اِ) ج ِ رُکن. ستونها. || سران دولت. (آنندراج).
فرانسوی به فارسی
نوشتن , نقش کردن , حجاری کردن روی سطوح و ستونها , حکاکی کردن , ثبت کردن.
inscrivent
نوشتن , نقش کردن , حجاری کردن روی سطوح و ستونها , حکاکی کردن , ثبت کردن.
معادل ابجد
522