معنی ستون

ستون
معادل ابجد

ستون در معادل ابجد

ستون
  • 516
حل جدول

ستون در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ستون در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • تیرک، استوانه، رکن، عماد، عمود، قایمه، جرز، گروه، دسته، صف، ردیف (نظامی). توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

ستون در فرهنگ معین

  • پایه سنگی یا چوبی یا سیمانی که در زیر بنا سازند، دیرک خیمه، دسته ای از سربازان که پشت سر هم در یک خط حرکت کنند. [خوانش: (سُ) (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

ستون در لغت نامه دهخدا

  • ستون. [س ُ] (اِ) عماد. عمود. پهلوی «ستون »، اوستا «ستونه » (ستون)، هندی باستان «ستهونا» (ستون)، کردی «ستون »، «ایستون »، افغانی «ستن ». و رجوع کنید به استون. جرز استوانه ای شکل که سقف و اجزاء بنا را نگاه میدارد. عمود. دیرک خیمه و جز آن. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). پایه ٔ سنگی یا چوبی یا سیمانی که در زیر بنا سازند:
    گنبدی نهمار بربرده بلند
    نش ستون از زیر و نز برسوش بند.
    رودکی.
    نه پاویر باشد ترا نه ستون
    نه دیوار خشت و نه آهن درا. توضیح بیشتر ...
  • ستون. [س ِت ْ تو] (ع عدد، ص، اِ) شصت. (مهذب الاسماء). در حالت رفعی، و در حالت نصبی و جری ستین. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ستون در فرهنگ عمید

  • پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه‌ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند،
    (نظامی) دسته‌ای از سربازان که پشت سر هم در یک خط حرکت کنند،
    دیرک خیمه،
    نوشته‌ای که به‌صورت عمودی، و موازی نوشتۀ دیگر قرار می‌گیرد،
    چوب کلفت و بلند که آن ‌را عمودی در زیر سقف به‌جای جرز و پایه کار بگذارند،
    بخشی از اتومبیل که بین در جلو و در عقب است،
    [مجاز] پشتیبان، تکیه‌گاه،
    * ستون پنجم: [مجاز] گروهی که در داخل کشوری به طور پنهانی به نفع کشور دیگر کار کنند و زمینۀ پیروزی او را فراهم سازند،
    * ستون فقرات: (زیست‌شناسی) ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک‌تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

ستون در فارسی به انگلیسی

  • Column, Leg, Pillar, Stanchion, Standard, Support, Upright
فارسی به ترکی

ستون در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

ستون در فارسی به عربی

  • رصیف، عضاده، عمود، مشبک
تعبیر خواب

ستون در تعبیر خواب

  • ستون در خواب دیدن، خداوند دولت و اقبال بود. اگر بیند که ستونی داشت قوی، دلیل کند که از مردی مالدار وی را قدر و نعمت و مال حاصل گردد. اگر بیند که ستون او بشکست یا بسوخت، دلیل کند که آن مرد از دنیا برود. - محمد بن سیرین. توضیح بیشتر ...
  • دین ستون به خواب، خداوند خانه و اسلام بود. اگر بیند که ستونی داشت راست و قوی، دلیل که در راه دین ثابت بود. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی. توضیح بیشتر ...
  • ستون درخواب، خداوند خانه بود. اگر بیند که ستون خانه بشکست یا بیفتاد، دلیل است که خداوند خانه هلاک گردد. اگر ستون خانه را قوی بیند، دلیل است که بر قوت اقبال خداوند خانه بیفزاید. - جابر مغربی. توضیح بیشتر ...
  • دیدن ستون در خواب، بر پنج وجه است. اول: خداوند دولت. دوم: تحکیم دراسلام. سوم: مرد محتشم. چهارم: قوت درکارها. پنجم: ولایت مردمان آنجای که بیند. - امام جعفر صادق علیه السلام. توضیح بیشتر ...
عربی به فارسی

ستون در عربی به فارسی

گویش مازندرانی

ستون در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

ستون در فرهنگ فارسی هوشیار

  • شست شماره ی شست ‎ جزر استوانه یی شکلی که سقف و اجزای بنا را نگاهدارد پایه سنگی یا چوی یا سیمانی که در زیر بنا سازند عمود، دیرک خیمه و جز آن، ستون مانندی که سیمهای هواپیما و بالها بان متصل شوند، واحدی از سربازان که پشت بر هم در مسیری حرکت کنند واحدی که ماموریتی خاص بعهده دارند: ستون امدادی. یا ستون پنجم. گروهی که در کشوری و به نفع کشوری بیگانه فعالیت کند جاسوسان. (از زمان جنگ داخلی اسپانیا این اصطلاح رایج شده) یا ستون فقرات. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

ستون در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

ستون در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید