معنی ستاینده

لغت نامه دهخدا

ستاینده

ستاینده. [س ِ ی َ دَ / دِ] (نف) مدح کننده و تعریف نماینده و مداح و ستایش کننده. (ناظم الاطباء). ستایشگر. (آنندراج). حامد. (دهار). ثناگو:
منم بنده ٔ اهل بیت نبی
ستاینده ٔ خاک پای وصی.
فردوسی.
همه پیش فرزند او بنده ایم
بزرگی ّ او را ستاینده ایم.
فردوسی.
بحکم آشکارا بحکمت نهفت
ستاینده حیران از او وقت گفت.
نظامی.
گرچه بدین درگه پایندگان
روی نهادند ستایندگان.
نظامی.

فارسی به عربی

فرهنگ عمید

ستاینده

ستایش‌کننده، مدح‌کننده،


واصف

وصف‌کننده، تعریف‌کننده،
ستاینده،

حل جدول

ستاینده

حامد

ثناگوی


سپاسگزار- ستاینده

حامد


مدح کننده

ستاینده


ثناگوی

ستاینده


حامد

سپاسگزار، ستاینده

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

admirer

ستاینده

فرهنگ فارسی هوشیار

حمده

ستاینده


حمود

ستوده ستاینده

عربی به فارسی

معجب

تحسین کننده , ستاینده

معادل ابجد

ستاینده

530

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری