معنی ستایش
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
مدح، پرستش، شکر، سپاس. [خوانش: (س یِ) [په.] (اِمص.)]
فرهنگ عمید
ستاییدن، ستودن، مدح، ثنا،
خوبی و نیکویی کسی یا چیزی را گفتن،
* ستایش کردن: (مصدر متعدی) ستودن، مدح کردن،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آفرین، تحسین، تعریف، تقدیر، تمجید، ثنا، حمد، مدح، مدیح، مدیحه، مرحبا، منقبت،
(متضاد) قدح، نکوهش
فارسی به انگلیسی
Admiration, Admiration, Adulation, Applause, Commendation, Compliment, Credit, Eulogy, Exaltation, Kudos, Praise, Veneration
فارسی به ترکی
övgü
فارسی به عربی
اطراء، اعجاب، اعلاء، امدح، تقدیر، تملق، عباده، مدیح
نام های ایرانی
دخترانه، سپاس حمد خداوند، ستودن، تعریف، تمجید شدن
فرهنگ فارسی هوشیار
دعا و ثنا و شکر نعمت و مدح و نیکوئی گفتن
فارسی به ایتالیایی
lode
فارسی به آلمانی
Verehrung (f) [noun], Verehrung [noun]
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
771