معنی ستاد

لغت نامه دهخدا

ستاد

ستاد. [س ِ] (اِ) ارکان حرب. رجوع به لغات فرهنگستان و ارکان حرب شود.

ستاد. [س ِ] (اِ) مخفف ایستاد باشد که برپای بودن است. (برهان):
اساسی که بر آب داند ستاد
شتابنده کوهی ز آسیب باد.
امیرخسرو.
|| مخفف استاد و ستانده و ستنده و ستد و ستاده. (آنندراج):
وآن بنشنو تو که گویند فلان شخص بشعر
ازفلان شاه بخروار زر و سیم ستاد.
اثیرالدین اومانی.


رودخانه ستاد

رودخانه ستاد. [ن َ / ن ِ س ِ] (اِخ) ده کوچکی است از بخش بزمان شهرستان ایرانشهر واقع در 8هزارگزی جنوب بزمان و 6هزارگزی باختر راه مالرو ایرانشهر به بزمان. دارای 50 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


ستاد آرتش

ستاد آرتش. [س ِ دِ ت ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) یا ارکان حرب. کل قشون.عبارت از تشکیلات نظامی مملکتی که امور سوق الجیشی و تعبیهالجیشی و تدارکات آرتشی را فراهم میسازد. تشکیلات ستاد آرتش (تا قبل از بهمن 1357) شامل پنج اداره بترتیب زیر بوده است: اداره ٔ یکم: شامل کارگزینی آجودانی که برای رسیدگی به امور داخلی افراد سپاه است و سازمان. اداره ٔ دوم: شامل اداره ٔ اطلاعات و ضداطلاعات.اداره ٔ سوم: شامل اداره ٔ امور تعلیماتی و اداره ٔ نقشه برداری و اداره ٔ امور رزمی. اداره ٔ چهارم: اداره ٔ تدارکات که شامل اداره ٔ خرید، یا اداره ٔ انبارها و مخارج است. اداره ٔ پنجم: شامل اداره ٔ کنترلر است که حاوی دایره ٔ بررسیها و اداره ٔ بازرسی است. در عین حال ستاد آرتش شامل چهار نیرو بشرح زیر میباشد: 1- نیروی زمینی. 2- نیروی هوایی. 3- نیروی دریایی. 4- مرکز توپخانه. این چهار نیرو کلاً در تحت فرماندهی بزرگ آرتشتاران فرمانده و نظارت ستاد بزرگ آرتش است که بفرمان آن دو اداره میشود.نیروهای سه گانه ٔ اول هر یک شامل یک ستاد فرماندهیندکه مرکب از چهار رکن بنام ارکان اربعه میباشد. وظایف چهار رکن مذکور بنحوی است که چهار اداره ٔ فوق بر عهده دارند. نیروی زمینی برای حفظ حدود و ثغور مملکتی از دو آرتش تشکیل میشود که این دو برحسب مقتضیات محل پادگانهایی بنام لشکر و تیپ در نقاط مختلف مملکت دارد. تشخیص افراد نیروی دریایی و نیروی هوایی بوسیله ٔ لباسی است که بر تن دارند. لباس نیروی زمینی شامل شلوار دهن بسته و بلوز و کلاه کاسک در زمان جنگ و کاسکت خاکستری در زمان صلح میباشد. لباس نیروی دریایی و هوایی کت و شلوار سرمه ای و فرنج در زمستان و کتان سفید و شلوار سفید در تابستان. تمایز این دو نیرو بوسیله ٔ نشانهای مخصوص به رسته ٔ خود میباشد که در روی کلاه خود نصب می کنند. نشان نیروی هوایی عبارت است از عقاب در وسط برگ خرما و نشان نیروی دریایی لنگر در وسطبرگ خرما. افسران نیروی زمینی در روی کلاه خود کوکاردهای کوچک سه رنگ علامت پرچم ایران را دارا میباشند.


داد و ستاد

داد و ستاد. [دُ س ِ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) داد و ستد. (آنندراج). رجوع به داد و ستد شود.

فرهنگ عمید

ستاد

مرکز سامان‌دهی به امری،
* ستاد ارتش: (نظامی) مرکز فرماندهی در ارتش که طرح‌ها و نقشه‌های جنگی را بررسی و مطالعه می‌کند و شامل نیرو‌های زمینی و هوایی و دریایی است، ارکان حرب،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ستاد

قرارگاه، مرکز، مقر، ارکان حرب، رکن، مرکز برنامه‌ریزی

فرهنگ معین

ستاد

(س) (اِ.) مرکز فرماندهی.

حل جدول

ستاد

مرکز فرماندهی

فارسی به انگلیسی

ستاد

Headquarters, Nerve Center

فرهنگ فارسی هوشیار

ستاد

مخفف ایستاد


ستاد آرتش

عبارتست از تشکیلات نظامی مملکتی که امور سوق الجیشی و تعبیه و تدارکات آرتشی را فراهم میسازد

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

ستاد ارتش

موظفون

نام های ایرانی

مهران ستاد

پسرانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی خردمند و راد و جهاندیده در درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی

معادل ابجد

ستاد

465

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری