معنی ستا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(اِمص.) ستایش، (ص فا.) در ترکیب به معنی «ستاینده » آید: خودستا. [خوانش: (سَ)]
(سَ یا سُ) (اِ.) مخفف اوستا.
(س) (اِمر.) تنبوری که سه تار داشته باشد.
فرهنگ عمید
اوستا
نوعی ساز شبیه سهتار: ستای باربد دستان همیزد / به هشیاری ره مستان همیزد (نظامی۲: ۲۸۷)،
از الحان قدیم ایرانی،
سهلا،
[قدیمی] نوعی خیمه،
سه عدد،
[قدیمی] = ثلاثه * ثلاثۀ غساله
ستودن
[قدیمی] ستاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خودستا، ستایشت بهحقیقت ستایش خویش است / که آفتابستا چشم خویش را بستود (مولوی۲: ۳۲۵)،
(اسم مصدر) [قدیمی] ستایش، مدح، ثنا،
حل جدول
پسوند گرفتن
فرهنگ فارسی هوشیار
ستایش و ستودن است که از دعا و ثنا و شکر و نعمت باشد
معادل ابجد
461