معنی سبزهزار
حل جدول
راود
سبزهزار وسیع بیرون از شهر
درودشت
هم خانواده مرغزار
سبزهزار، علفزار، مرتع، مرغ، چمنزار
مترادف و متضاد زبان فارسی
چمن، چمنزار،
(متضاد) خشکزار، کویر، علفزار، مرغزار، جولهزار،
(متضاد) خشکزار، کویر، گلگشت، روضه
چمنزار، چمنزار
سبزهزار، لالهزار، مرغزار
چمن
جوله، سبزه، سبزهزار، فریز، قلیب، مرغزار
چراخوار
چراخور، چراگاه، مرتع، مرغزار، علفچر، سبزهزار، علفزار
مرتع
چراگاه، چره، راود، سبزهزار، علفچر، علفزار، مرغزار
علفزار
چراگاه، راود، سبزهزار، مرتع، مرغزار، مرغزار،
(متضاد) کشتزار
مرغزار
چراگاه، راغ، راود، سبزهزار، علفزار، مرتع، مرغ، چمنزار
فرهنگ عمید
معادل ابجد
282