معنی سایبان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(یَ یا یِ) (اِمر.) سایه بان، چتر، چادر یا چیز دیگری که برای جلوگیری از آفتاب برپا کنند. سایوان و سایه گاه نیز گفته اند.
فرهنگ عمید
سایهبان
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آفتابگردان، سایهپوش، سایهگاه، آلاچیق، سایهبان، سایهوان، شامیانه، چتر، سایهپوش، سایهگاه، عرش، نش، چادر، شامیانه، سراپرده، خیمه
فارسی به انگلیسی
Awning, Bower, Canopy, Shading, Sunshade, Umbrella
فارسی به عربی
خیمه، ستاره، شمسیه، کوخ، مظله
تعبیر خواب
اگر بیند که سایبان او پشمین است یا کرباسین و به گونه سبز یا سفید بود، دلیل کند خدمت پادشاه عادل کند. اگر به خلاف این بیند، خدمت پادشاه ظالم است. - جابر مغربی
سایبان درخواب، پادشاهی باشد فرومایه. اگر بیند که در زیر سایبان نشسته بود، دلیل که به خدمت چنین پادشاهی پیوندد. اگر بیند که سایبان بر وی افتاد و او را از آن گزند رسید، دلیل پادشاه بر وی خشم گیرد و او را از آن مضرت رسد. - محمد بن سیرین
فرهنگ فارسی هوشیار
چیزی باشد مانند چتر که بر سر بزرگان میداشتند تا مانع تابش آفتاب گردد، خیمه و چادری که سه چهار لای بر روی هم دوخته باشند شامیانه. یا سایبان اخضر. آسمان. یا سایبان سیمابی. صبح صادق. یا سایبان ظلمانی. صبح کاذب، شب تاریک.
فارسی به ایتالیایی
tettoia
فارسی به آلمانی
Regenschirm (m), Schirm (m)
واژه پیشنهادی
چتر
معادل ابجد
124