معنی سامر

سامر
معادل ابجد

سامر در معادل ابجد

سامر
  • 301
حل جدول

سامر در حل جدول

فرهنگ معین

سامر در فرهنگ معین

  • (مِ) [ع.] (اِفا.) قصه گو، افسانه گو.
لغت نامه دهخدا

سامر در لغت نامه دهخدا

  • سامر. [م ِ] (ع ص) افسانه گوینده. افسانه گویندگان. اسم جمع است. (منتهی الارب) (آنندراج). نقال. ج، سُمّار. توضیح بیشتر ...
  • سامر. [م ِ] (اِخ) سامریه. شهر مشهور در فلسطین وسطی و آن همان سبطیه است که بمسافت سی میلی شمال اورشلیم و شش میلی شمال غربی شکیم واقع است. (قاموس کتاب مقدس ص 459). و این جز سامره (سر من رأی) است که در بین النهرین است. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). نام جایی است که در آنجا پارچه ٔ تنک بسیار لطیف بافند و جامه سامری منسوب بدانجا است. (برهان). ذوسامر، ملکی است از یمن در آنجا پارچه تنک است بسیار لطیف بافند و جامه ٔ سامری منسوب بدانجا است. توضیح بیشتر ...
  • سامر. [م ِ] (اِخ) شخصی که در زمان موسی علیه السلام گوساله ٔ سخن گوی بعلم سحر ساخته بود. (برهان) (آنندراج). رجوع به سامری شود. توضیح بیشتر ...
  • سامر. [م ِ] (اِخ) حاکم نشین ایالت پادوکاله بخش بولونی دارای 2500 تن جمعیت است. و 2050 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

سامر در فرهنگ عمید

  • افسانه‌گوینده، افسانه‌گو، قصه‌گو،

    (اسم) مجلس افسانه‌گویان،
نام های ایرانی

سامر در نام های ایرانی

  • پسرانه، قصه گو، افسانه سرا
فرهنگ فارسی هوشیار

سامر در فرهنگ فارسی هوشیار

  • افسانه گوینده، نقال
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید