معنی ساقه خزنده برخى گیاهان

لغت نامه دهخدا

خزنده

خزنده. [خ َ زَ دَ / دِ] (نف) آنکه می خزد. (از ناظم الاطباء). || کشان کشان رونده. جانوری که کشان رود. (یادداشت بخط مؤلف):
شیر غرنده که او را دید از هیبت او
پیش او گردد چون مار خزنده بشکم.
فرخی (دیوان ص 237).
|| هر یک از جانوران متعلق به دسته ٔ «خزندگان » چون مار، سوسمار، لاک پشت، تمساح. هریک از جانوران متعلق به دسته ٔ حشرات الارض، خستر. (از ناظم الاطباء). جحر؛ سوراخ دده و خزنده. (منتهی الارب).


ساقه

ساقه. [ق َ / ق ِ] (اِخ) محلی است در 200 هزارگزی تهران میان قم و باغیک و آنجا ایستگاه راه آهن است.

ساقه. [ق َ] (اِخ) قصبه ای است در جنوب حبشه واقع در ناحیه ٔ لیمو، در کنار نهر کیبه و تجارت قهوه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی).

فرهنگ معین

ساقه

(قَ) [ع. ساقه] (اِ.) دنباله سپاه.


خزنده

(خَ زَ دَ یا دِ) (ص فا.) جانوری که روی زمین بخزد.

فرهنگ فارسی هوشیار

خزنده

جانوری که کشان کشان راه میرود، آنکه می خزد

فرهنگ عمید

خزنده

کسی که روی زمین می‌خزد،
(زیست‌شناسی) = خزندگان


ساقه

(زیست‌شناسی) عضو استوانه‌شکل گیاه و درخت که به خلاف ریشه در هوا به سمت بالا نمو می‌کند و حامل شاخه‌ها و برگ‌ها و گل‌ها است،
[مقابلِ مقدمه و جلودار] موکب، دنبالۀ لشکر،

فارسی به عربی

خزنده

دوده


ساقه

جزع، ساق

فارسی به آلمانی

خزنده

Wurm (m) [noun]

معادل ابجد

ساقه خزنده برخى گیاهان

1721

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری