معنی ساطر

لغت نامه دهخدا

ساطر

ساطر. [طِ] (ع ص، اِ) قصاب. (منتهی الارب) (المنجد). || ستاره های درجه ٔ دویم مانند اقمار. (ناظم الاطباء).


اطم

اطم. [اُ طُ / اُ] (ع اِ) قلعه های چند مر اهل مدینه را. ج، آطام و واحدآنها را اَطَمه گویند. (ناظم الاطباء). بمعنی دژهاست و بیشتر حصن های مدینه را بدین نام خوانند و گاه بر جز حصون نیز اطلاق شود. ج، آطام. اوس بن مغراء گوید:
بث الجنود لهم فی الارض یقتلهم
ما بین بصری الی آطام نجرانا.
و زیدبن خیل طایی گوید:
انیخت بآطام المدینه اربعاً
و عشراً یغنی فوقها اللیل طائر
فلما قضی اصحابنا کل حاجه
و خط کتاباً فی المدینه ساطر
شددت علیها رحلها و شلیلها
من الدرس و الشعراء و البطن ضامر.
(از معجم البلدان).

حل جدول

ساطر

قصاب


قصاب

ساطر

فرهنگ عمید

ساطر

قصاب،

فرهنگ فارسی هوشیار

ساطر

گوشتفروش

معادل ابجد

ساطر

270

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری