معنی ساز جاری

حل جدول

ساز جاری

رود


جاری

روان، سیال

زن برادر شوهر

زن برادرشوهر

فرهنگ عمید

جاری

روان، رونده، درجریان: آب جاری،
[مجاز] رایج،
٣. کنونی، فعلی: ماه جاری،

نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر، زنِ برادرشوهر،

گویش مازندرانی

جاری

نسبت همسران دو برادر به هم، جاری، در جریان رود، بالا

مترادف و متضاد زبان فارسی

جاری

روان، ساری، سیال، جریان، عادله، فعلی، رایج، شایع، عادی، متداول، معمول، جاریه

فارسی به عربی

جاری

ذهاب، رواسب طینیه، طیار

فارسی به آلمانی

جاری

Funktionierend, Gehend, Geschwindigkeit (f), Sickern [verb], Weggehend, Aktuell, Gegenwärtig, Laufend, Momentan [adjective], Strom (m), Strömung (f)

فرهنگ معین

جاری

(اِ.) (عا.) دو زن که همسرِ دو برادر باشند.

(ص.) روان، زمانی که در آن هستیم. [خوانش: [ع.]]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جاری

روان

فرهنگ فارسی هوشیار

جاری

روان، گذران

واژه پیشنهادی

جاری

هم عاروس، هم عروس

معادل ابجد

ساز جاری

282

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری