معنی ساز بادی آذری
حل جدول
بالابان
ساز بادی
شیپور، سرنا، ترومپت، نی
سرنا
نوعی ساز بادی
آکاردئون
صور
ساز بادی فرنگی
ابوا
توبا، شیپور
ساز بادی چوبی
ابوا
ساز بادی سنتی
آکارینا
ساز بادی قدیمی
کرنا
لغت نامه دهخدا
ساز بادی. [زِ] (ترکیب وصفی، اِمرکب) آلت موسیقی از ذوات النفخ که با دمیدن نفس آدمی یا هوا نغمه کند. چون نی و شیپور و ارغنون. رجوع به ساز و ذوات النفخ شود.
بادی
بادی. (ص نسبی) منسوب به باد.
- انجیر بادی، تین بادی، انجیر پیش رس و انجیر بادی در فارس معدودی ثمر انجیر است که پیش از رسیدن دیگر انجیرهای درختی پوچ و پرباد و کم مزه رسد.
- بواسیر بادی، نوعی از بواسیر.
- چراغ بادی، چراغ سیمی (در تداول عامه). چراغ فنری.
- کشتی بادی، کشتی دارای بادبان. کشتی باشراع.
فرهنگ عمید
کارکننده با باد: آسیای بادی، کشتی بادی، سازهای بادی،
ویژگی وسیلهای ارتجاعی مانند لاستیک که آن را از هوا پر میکنند: قایق بادی،
ویژگی سلاحی که با فشار هوا گلوله را پرتاب میکند: تفنگ بادی،
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
996