معنی سازگارشدن

حل جدول

سازگارشدن

وفق


وفق

سازگارشدن

مترادف و متضاد زبان فارسی

توافق کردن

به توافق‌رسیدن، سازش کردن، موافقت کردن، سازگارشدن


سازش کردن

صلح کردن، آشتی کردن، رفع اختلاف کردن، توافق کردن، به موافقت‌رسیدن، مصالحه کردن، سازگارشدن، اصلاح کردن،
(متضاد) ناسازگاری کردن، مخالفت کردن


ستیزیدن

ستیزه کردن، جدال کردن، جنگ کردن،
(متضاد) سازش کردن، آشتی کردن، دشمنی ورزیدن، ناسازگار بودن، ناسازگاری کردن، لجاجت ورزیدن،
(متضاد) سازگارشدن

معادل ابجد

سازگارشدن

643

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری