معنی سازمان داده شده
حل جدول
ارگانیزه
پس داده شده
مسترد
ندا داده شده
منادا
زینت داده شده
مزین
پاسخ داده شده
مجاب
تطبیق داده شده
آداپته
قوت داده شده
مشدد
تفت داده شده
گرم و سوخته
گرو داده شده
مرهون
لغت نامه دهخدا
سازمان. (اِمص، اِ مرکب) تشکیلات. حالت قسمتهائی که واحد و مجموعی را برای انجام فعالیتهای خاصی تشکیل میدهند. چون: سازمان حکومتی.سازمان نظامی. سازمان برنامه ٔ هفت ساله. سازمان جوانان شیر و خورشید سرخ ایران. سازمان دفاعی. سازمان ملل متحد. سازمان بین المللی کار. سازمان خواربار و کشاورزی. سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی. سازمان جهانی بهداشت. سازمان هواپیمائی کشوری بین المللی. سازمان جهانی هواشناسی. سازمانهای اداری. سازمانهای ملی.
واژه پیشنهادی
مرهون
نعمت داده شده
متنعم-صاحب نعمت-برخوردار-مرفه-غرق نعمت-متمتع-توانگر-
زیور داده شده
مکلّل
زینت داده شده
آراسته
جلا داده شده
مصقول
معادل ابجد
482