معنی سارد

سارد
معادل ابجد

سارد در معادل ابجد

سارد
  • 265
حل جدول

سارد در حل جدول

  • پایتخت دولت لیدی ها
لغت نامه دهخدا

سارد در لغت نامه دهخدا

  • سارد. [رِ] (ع ص) سوراخ کننده. || سخن نیکو و سریع گوینده. (شرح قاموس) (اقرب الموارد). || خراز. (اقرب الموارد). توضیح بیشتر ...
  • سارد. (اِخ) شهر معروف باستانی، پایتخت کشور لبدیه (لودیا)، در آسیای صغیر (در نیمه ٔ قرن ششم ق. م. ) که نام آن در کتیبه ٔ داریوش در تخت جمشید «سیردا» آمده. در دامنه ٔ کوه تملوس در کنار رودخانه ٔ پاکتول جای داشت و در روزگاران قدیم بعلت جلال و شکوه و ثروت خیره کننده ٔخود شهره ٔ آفاق بود. در تاریخ ایران باستان آمده:
    کرزوس پسر آلبات آخرین پادشاه لیدی به اندازه ای بر وسعت و آرایش پایتخت خود افزود که آن را یکی از معروف ترین شهرهای دنیای آن روز کرد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

سارد در فرهنگ فارسی هوشیار

  • سوراخ کننده، سخن نیکو و سریع گوینده
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید