معنی ساختمان فلزی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
بنا، عمارت،
(اسم مصدر) ساختن، بنا کردن،
طرز ساخت،
فارسی به عربی
انتصاب، بناء، بنایه، تشکیل، جعل، صنع، علم التشریح، هیکل عظمی
فرهنگ فارسی هوشیار
بنا، عمارت، معماری، شکل، ترکیب
فارسی به ایتالیایی
فرهنگ معین
(اِمص.) بنا کردن، (اِ.) بنا، عمارت، معماری، نهاد، سرشت. [خوانش: (تِ)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
بنا، ساخت، عمارت، آپارتمان، خانه، ویلا، ساختار، نهاد، وضع، معماری
فارسی به آلمانی
Anfertigen, Bilden herstellen, Bilden, Machen, Bau (m), Bauen (n), Bauwerk (n), Gebäude (n)
معادل ابجد
1279