معنی ساحر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(حِ) [ع.] (اِفا.) افسونگر، فریبنده.
فرهنگ عمید
سحرکننده، جادوگر، افسونگر،
حل جدول
جادوگر
فرهنگ واژههای فارسی سره
جادوگر، افسونگره
مترادف و متضاد زبان فارسی
افسونگر، جادوگر، سحار، کاهن، نفاث
فارسی به انگلیسی
Enchanter, Magician, Necromancer, Sorcerer, Spellbinder, Warlock, Wizard
فارسی به عربی
هیکس
نام های ایرانی
دخترانه، سحرکننده، افسونگر
عربی به فارسی
جذاب , دلربا , افسونگر , فریبنده , جادوگر , مجوسی , جادو گر , جادو , طلسم گر , نابغه
فرهنگ فارسی هوشیار
افسونگر، سحر کننده، جادو کن
فرهنگ فارسی آزاد
ساحِر، جادوگر- سِحر کننده- خُدعه کننده- عالِم (جمع: سَحَرَه- سُحّار- سَحّار)
معادل ابجد
269