معنی سابقه کاری

فرهنگ معین

سابقه

سبقت گیرنده، (اِ.) پیشینه، اعمالی که در گذشته انجام شده. [خوانش: (بِ قَ یا قِ) [ع. سابقه] (اِفا.) مؤنث سابق. ]

فرهنگ فارسی هوشیار

کم سابقه

(صفت) کسی که در کاری و شغلی سابقه زیاد ندارد مبتدی مقابل سابقه دار.


سابقه داری

سابقه داشتن سابقه دار.


سابقه دار

(صفت) با سابقه (چه در کارهای خوب و چه بد) : مجرمین کار کشته و سابقه دار.

لغت نامه دهخدا

سابقه دار

سابقه دار. [ب ِ ق َ / ق ِ] (نف مرکب) دارای پیشینه. دارای سابقه ٔ نیک یابد. با سابقه. آنکه بواسطه ٔ ممارست بسیار در شغلی یا کاری در کار خود مهارتی یافته است.


سابقه داری

سابقه داری. [ب ِ ق َ / ق ِ] (حامص مرکب) عمل سابقه دار. رجوع به سابقه دار شود.

کلمات بیگانه به فارسی

سابقه

پیشینه

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

سابقه

سابق

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سابقه

پیشینه

فارسی به عربی

سابقه

تاریخ، خلفیه، سجل، عمود، فکر، معرفه

معادل ابجد

سابقه کاری

399

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری