معنی زیرزمین

لغت نامه دهخدا

زیرزمین

زیرزمین. [زی زَ] (اِ مرکب) سرداب و خانه ای که در زیر زمین بنا کنند. (ناظم الاطباء). منزل تابستانی در گرمسیرها که در زیر زمین سازند. اطاقها برای نشستن تابستان که در زیر طبقه ٔ اول در زمین حفر کرده سازند. سرداب. سردابه. سرداوه. بادغرد. غرد. خَم. بچکم. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). طبقه ای از خانه که پایین تر از سطح زمین قرار دارد. (فرهنگ فارسی معین).


مشک زیرزمین

مشک زیرزمین. [م ُ / م ِ ک ِ رِزَ](ترکیب اضافی، اِ مرکب) سعد.(منتهی الارب)(انجمن آرا). مشک زمین. رجوع به مشک زمین و مشکک شود.

فرهنگ معین

زیرزمین

(زَ) (اِمر.) طبقه ای از خانه که پایین تر از سطح زمین قرار دارد.

فرهنگ عمید

زیرزمین

خانه‌ای که در زیر زمین ساخته شود، طبقه‌ای از ساختمان که پایین‌تر از کف حیاط یا خیابان قرار دارد،

حل جدول

زیرزمین

تحت الارض، سرداب، طبقه زیر

محوطه ای زیر طبقه همکف

سرداب


کارگردان سریال زیرزمین

علیرضا افخمی


زیرزمین خانه‌های قدیم

سرداب


راه باریک زیرزمین

نقب

فارسی به عربی

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

زیرزمین

324

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری