معنی زیارت نامه

فرهنگ معین

زیارت نامه

(~. مِ) [ع - فا.] (اِمر.) دعای ویژه ای که در هنگام زیارت جایی خوانده می شود.

فرهنگ عمید

زیارت نامه

دعاهایی که در وقت زیارت آرامگاه امام یا امامزاده‌ای از روی نوشته یا از بر می‌خوانند،

حل جدول

زیارت نامه

دعای مخصوص اماکن متبرکه

ترکی به فارسی

زیارت

زیارت

لغت نامه دهخدا

زیارت

زیارت. [رَ] (اِخ) قصبه ٔ مرکز دهستان زیارت بخش شیروان است که 2744 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

زیارت. [رَ] (اِخ) ده مرکزی دهستان زیارت بخش برازجان شهرستان بوشهر است که 1635 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

زیارت. [رَ] (اِخ) دهی از دهستان مرکزی شهرستان سراوان است که 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

زیارت. [رَ] (ع مص) از «زیاره» عربی. به مشاهد متبرک و بقعه ها رفتن و دعایی که بعنوان تشرف باطنی برای امامها و امامزاده ها و اولیا خوانند. ج، زیارات. (فرهنگ فارسی معین). حج و مسافرت به مشاهد متبرکه و کسب فیض از قبر منور آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله و قبور ائمه ٔ هدی سلام اﷲ علیهم وتشرف در عتبات عرش درجات آنها. (ناظم الاطباء): و اندر اولاس [به شام] دو جای است که رومیان آن را بزرگ دارند و به زیارت آیند. (حدود العالم، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و اندر بیت المقدس مزگتی است که مسلمانان از هر جایی، آنجا شوند به زیارت. (حدود العالم، ایضاً). یا برابر نباشد ظاهر گفته ام با باطن و کردارم، پس لازم باد بر من زیارت خانه ٔ خدا که در میان مکه است سی بار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). بربالین تربت یحیی پیغمبر (ع) معتکف بودم در جامع دمشق. یکی از ملوک عرب... به زیارت آمد. (گلستان). || دیدار و ملاقات پادشاهان و بزرگان. (ناظم الاطباء). دیدار کردن شخص بزرگ و محترم. بازدید کردن. (فرهنگ فارسی معین): پسر سماک گفت بدین وقت چرا آمده اید و شما کیستید؟ فضل گفت امیرالمؤمنین است به زیارت تو آمده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 525). دمنه از زیارت شیر تقاعد نمود. (کلیله و دمنه).
روزم به نیابت شب آمد
جانم به زیارت لب آمد.
خاقانی.

زیارت. [رَ] (اِخ) دهی از دهستان مسکوتان بمپور است که در شهرستان ایرانشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

زیارت. [رَ] (اِخ) دهی از دهستان جمعآبرود است که در بخش مرکزی شهرستان دماوند واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).

زیارت. [رَ] (اِخ) دهی از دهستان شمیل است که در بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع است و 492 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

زیارت. [رَ] (اِخ) مشهور به امام زاده قاسم. دهی است از بخش سنگسر شهرستان سمنان که 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).

زیارت. [رَ] (اِخ) دهی از دهستان فین است که در بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع است و 114 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

زیارت. [رَ] (اِخ) دهی از دهستان رودخانه است که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

زیارت. [رَ] (اِخ) دهی از دهستان لاشار است که در بخش بمپور شهرستان ایرانشهر واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

معادل ابجد

زیارت نامه

714

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری