معنی زهد

زهد
معادل ابجد

زهد در معادل ابجد

زهد
  • 16
حل جدول

زهد در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

زهد در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پارسایی، پرهیزگاری، تعبد، تقدس، تقوا، تورع، ورع،
    (متضاد) فسق، ناپارسایی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

زهد در فرهنگ معین

  • (زُ) [ع.] (اِمص.) پرهیزکاری.
لغت نامه دهخدا

زهد در لغت نامه دهخدا

  • زهد. [زَ] (ع مص) اندازه کردن چیزی را. || (اِ) قدر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). یقال: خذ زهد ما یکفیک، بگیر به قدر کفایت خود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). توضیح بیشتر ...
  • زهد. [زَهََ] (ع اِ) زکوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج، زِهاد. (اقرب الموارد). توضیح بیشتر ...
  • زهد. [زُ] (ع مص) بی رغبت شدن. (ترجمان القرآن) (از تعریفات جرجانی). زاهد شدن. (تاج المصادر بیهقی). ناخواهان شدن. پارسا شدن. (دهار). ناخواهانی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). زهاده. (ناظم الاطباء). روی بازگردانیدن از چیزی است بواسطه ٔ حقیر شمردن آن چیز. (از اقرب الموارد) (از کشاف اصطلاحات الفنون). خلاف رغبت کردن و خواهش ننمودن به لذات دنیا. (غیاث). || (اِمص) پارسایی. (دهار). ناخواهانی. خلاف رغبت و طیب کسب و قصر امل. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

زهد در فرهنگ عمید

  • نخواستن چیزی و ترک کردن آن،
    اعراض کردن از دنیا و به عبادت پرداختن، بی‌اعتنایی به‌ دنیا، پرهیزکاری، پارسایی،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

زهد در فارسی به انگلیسی

  • Asceticism, Austerity, Devotion, Piety, Piousness
فرهنگ فارسی هوشیار

زهد در فرهنگ فارسی هوشیار

  • پرهیزکاری و پارسایی، بی اعتنائی به دنیا
فرهنگ فارسی آزاد

زهد در فرهنگ فارسی آزاد

  • زُهْد، پرهیزکاری- ترک شوؤن دنیا- (به زَهادَت نیز مراجعه شود)
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه