معنی زنجموره

لغت نامه دهخدا

زنجموره

زنجموره. [زَ / زِ ج ِ / ج َ رَ / رِ] (اِ) ظاهراً تصحیف و تحریف شده ٔ ضجه و مویه است. در عرف عام به همان معنی اصلی یعنی ناله، فریاد، مویه، التماس، گریه و زاری نومیدانه و از روی تأثر به کار می رود. حرف اول این واژه را به فتح و گاه به کسر می خوانند. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده).


زنجوره

زنجوره. [زَ / زِ رَ / رِ] (اِ) زنجموره. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده). رجوع به زنجموره شود.

فرهنگ معین

زنجموره

(زَ جِ یا جَ رِ) (اِ.) آه و ناله، گریه و زاری.

حل جدول

زنجموره

شکایت همراه با گریه و زاری


شکایت همراه با گریه و زاری

زنجموره


صدای کش ‌دار گریه

زنجموره


صدای کش‌دار گریه

زنجموره

واژه پیشنهادی

گریه و نوحه

زنجموره-رثا


صدای کشدار گریه

زنجموره


گریه و زاری

رثا-زنجموره

فرهنگ فارسی هوشیار

مور مور

(اسم) حالتی که قبل از تب و لرز عارض شود و آن چنانست که گویی جاروی تر بر پشت شخص کشند و وی احساس سرما سرما کند زنجموره قشعریره. یا مور مور شدن کسی را حالت مور مور دست دادن او را.

معادل ابجد

زنجموره

311

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری