معنی زمینی

زمینی
معادل ابجد

زمینی در معادل ابجد

زمینی
  • 117
حل جدول

زمینی در حل جدول

  • ارضی، خاکی، دنیوی، ترابی
مترادف و متضاد زبان فارسی

زمینی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • ارضی، بری، خاکی، خشکی،

    (متضاد) آسمانی، بحری، دریایی، سماوی
لغت نامه دهخدا

زمینی در لغت نامه دهخدا

  • زمینی. [زَ] (ص نسبی) منسوب به زمین. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء):
    زمینی به اصل آسمانی به فرع.
    نظامی (از آنندراج).
    || خاکی. ترابی. ارضی. (ناظم الاطباء). ارضی. (از فرهنگ فارسی معین) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || مقابل هوائی. مقابل درختی: سیب زمینی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || مقابل آسمانی. (فرهنگ فارسی معین) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). که نوعی حقارت و پستی در آن ملحوظ است:
    تن زمینی است میارایش و بفکن به زمین
    جان سماوی است بیاموزش و بربر به سماش. توضیح بیشتر ...
  • زمینی. [زَ] (اِخ) دهی از بخش قشم است که در شهرستان بندرعباس واقع است و 224 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 89). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

زمینی در فرهنگ عمید

  • مربوط به زمین،
    ساکن کُرۀ زمین،
    [مقابلِ درختی] آنچه رو یا زیر زمین کشت می‌شود: سیب زمینی،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

زمینی در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

زمینی در فارسی به عربی

  • ارضی، ترابی، دنیوی، زراعی
فرهنگ فارسی هوشیار

زمینی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (صفت) منسوب به زمین ارضی مقابل آسمان سماوی، مخلوقات کره ارضی. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

زمینی در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید