معادل ابجد
زمین در معادل ابجد
زمین
- 107
حل جدول
زمین در حل جدول
- ملک
- ارض
- سومین سیاره منظومه شمسی، پنجمین سیاره بزرگ منظومه شمسی
مترادف و متضاد زبان فارسی
زمین در مترادف و متضاد زبان فارسی
- ارض، اقلیم، بوم، سرزمین، مرزوبوم، حد، مرز، تراب، ثری، خاک، گل، بر، خشکی، ملک. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
زمین در فرهنگ معین
- سومین سیاره از سیارات منظومه شمسی به نسبت دوری از خورشید، مساحتی از خاک که در آن کشت و زرع می کنند، خاک، و زمان کنایه از: همه جا و همه چیز، را به آسمان دوختن کنایه از: دست به کار محال زدن و به قصد پیروز شدن از [خوانش: (زَ) [په. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
زمین در لغت نامه دهخدا
- زمین. [زَ] (اِ) ترجمه ٔ ارض، در زمی گذشت. (آنندراج). بمعنی معروف است و این مرکب است به لفظ «زم » که بمعنی سردی است و «یا نون » نسبت، چنانکه در سیمین و زرین. چون جوهر ارض سرد است، لهذا به این اسم مسمی گردید. گاهی نون حذف کرده زمی هم گویند. (غیاث). ارض و تراب و خاک و سطح کره ٔ خاکی. (ناظم الاطباء). خاک. (فرهنگ فارسی معین). مخفف آن زمی، پهلوی «زمیک »، اوستا «زم ». و زمین از همین زم است با پسوند «ین »و زمیک پهلوی نیز از همان ریشه است با پسوند «یک »، هندی باستان «جمه » (روی زمین)، افغانی «جمکه » (زمین)، استی «زخ » و «زنخه »، سریکلی «زمس »، شغنی «زمچ »، بلوچی «زمیک » (مزارع، بذرها)، گیلکی، فریزندی، یرنی و نطنزی. توضیح بیشتر ...
- زمین. [زَ] (ع ص) برجای مانده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، زَمنی ̍. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کسی که پای او شل شود و از جای خود حرکت نتواند کرد او را زَمِن نیز گویند. مأخوذ از زمانت. (غیاث). توضیح بیشتر ...
- زمین. [زُ م َ] (ع اِ) اندک وقت و گاهی به تراخی اراده کنند. (منتهی الارب) (آنندراج). مصغر زمان، اندک وقت و وقت کمی: لقیته ذات الزمین، یعنی دیدار کردم او را در یک زمانی پیش از این. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). توضیح بیشتر ...
- زمین. [زَ] (اِخ) سیاره ای که ما در آن منزل داریم واز آن نشو و نما می کنیم. در مدت 24 ساعت یکدفعه بر دور خود می گردد و در مدت 365 روز و شش ساعت و چند دقیقه بر دور شمس گردش می کند و بی نهایت کوچکتر است از شمس. و تقسیم می کنند سطح زمین را بواسطه ٔ خطوط اعتباری از یک قطب به قطب دیگر بدو جهت و این خطوط موهوم را که دوائر نصف النهار و درجات طول گویند 180 درجه در مشرق نصف النهار پاریس و 180 درجه در مغرب نصف النهار فرض شده اند و علاوه بر آنها خطوط متوازی دیگری فرض کرده اند که آنها را درجات عرض می نامند و از خط استوا تا بقطب شمال 90 درجه و از آنجا تا به قطب جنوب نیز 90 درجه فرض شده است. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
زمین در فرهنگ عمید
-
سطحی که در زیر پا قرار دارد: چادرش روی زمین کشیده میشد،
(نجوم) سومین سیارۀ منظومۀ شمسی،
خشکی مورد تصرف کسی، مِلک،
محلی برای کشاورزی، مزرعه،
[قدیمی] سرزمین،
* زمین فیال: زمینی که برای نخستین بار آن را کاشته باشند،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
زمین در فارسی به انگلیسی
- Ground, Land, Property, Soil, Terra Firma, Terrain
فارسی به ترکی
زمین در فارسی به ترکی
- yer, yerküre
فارسی به عربی
زمین در فارسی به عربی
- ارض، تربه، تضاریس، کره ارضیه، هکتار
تعبیر خواب
زمین در تعبیر خواب
- زمین درخواب دیدن، زن است. اگر بیند که او را زمینی بود فراخ و بزرگ و خاک آن زمین پاکیزه بود، دلیل که او را زنان باشند به ستر و صلاح، چنانکه در میان زنان ایشان را فضل و منزلت و جاه بود. اگر بیند زمین به غایت بزرگ شد، چنانکه پایانش پدیدار نبود، دلیل که زن کند واز آن زن او را نعمت و اسباب دنیا بسیار حاصل شود. اگر بیند در آن زمین نبات و سبزه مجهول بود و دانست که ملک او بود، دلیل که آن کس مسلمان بِبود، به جهت آن که سبزه درخواب، دین اسلام است. توضیح بیشتر ...
- اگر بیند که در زمین سبزه و نبات معروف بود با نعمت و اسباب، دلیل که او را فضل و دیانت بود و سرانجام ثواب آخرت یابد. اگر بیند در صحرائی بود مانند بیابان و آن زمین را شناسد، دلیل که سفر دور کند. اگر بیند زمین را می کند و خاکش میخورد، دلیل است مال یابد، به قدر آن خاک که خورده باشد. اگر بیند در زمین ناپیدا شود، بی آن که در آنجا جائی یا مغاکی بود، دلیل که هلاک شود. اگر بیند زمین را مانند چاه یا سردابه همی کند، دلیل که مال دنیا به مکر حیله بدست آورد. توضیح بیشتر ...
- اگر بیند زمین با وی سخن گفت و به خیر نیکوئی وی را مژده داد، دلیل که در دین و دنیا خیر بسیار کند، چنانکه مردمان را از آن شگفت یاد و بعد از وفات او را یاد کنند. اگر بیند زمین در زیر پایش درنوشت، دلیل که آخر عمرش شده باشد. اگر بیند برخی از زمین در زیر او پیچید، دلیل بر تنگی معیشت او کند. اگر بیند آن زمین معروف بود، نیکی معیشت خداوند زمین را باشد. اگر بیند زمین خود فراخ نموده است، دلیل که عمر خداوند زمین دراز بود. توضیح بیشتر ...
- اگر دید زمین را از بهر کشت می شکافت، دلیل که به شغل بزرگی مشغول شود و از قبل زن منفعت یابد یا از سفر نعمتی بدست آورد. اگر کسی زمین خویش را آبادان بیند، دلیل است کارش نیکو و قوی شود. اگر زمین را خراب دید، دلیل است کارش است کارش ضعیف گردد یا با کسی او را خصومت افتد. اگر کسی خود را در میان زمین کِشته بیند، دلیل که او را با کسی انبازی بود، یا زنی را به نکاح بخواهد. اگر کسی خود را در میان زمینی سرگشته بیند که در آن گُل برآمده، دلیل است که زنی پارسا و دینداری را به زنی کند و از او فرزند آورد. توضیح بیشتر ...
- دیدن زمین درخواب بر چهار وجه است. اول: زن. دوم: دنیا. سوم: مال. چهارم: ولایت. - امام جعفر صادق علیه السلام. توضیح بیشتر ...
ترکی به فارسی
زمین در ترکی به فارسی
گویش مازندرانی
زمین در گویش مازندرانی
- شالی زار، منطقه ای در اطراف قائم شهر
فرهنگ فارسی هوشیار
زمین در فرهنگ فارسی هوشیار
- خاک، ارض، سطح کره که زیر پای ما است
فارسی به ایتالیایی
زمین در فارسی به ایتالیایی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید