معنی زمانها
فرهنگ واژههای فارسی سره
زمانها، مرگ ها
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی آزاد
لغت نامه دهخدا
ازمنه. [اَ م ِ ن َ] (ع اِ) ج ِ زمان. (دهار). روزگارها. زمانها.
انگلیسی به فارسی
(در افعال انگلیسی) قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایر زمانها را از آن میسازند
unidirectional current
جریان تک جهته جریانی که در همه ی زمانها در یک جهت جاری می شود.
سخن بزرگان
بیشتر زمانها خرد بسیار زود رخ نمینماید و هیچکس نباید آن را به دلیل دیر کردش، انکار کند.
معادل ابجد
104