معنی زربفت

زربفت
معادل ابجد

زربفت در معادل ابجد

زربفت
  • 689
حل جدول

زربفت در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

زربفت در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • زرباف، زربافت، زردوز، زرکش، زری، زری‌دوز
فرهنگ معین

زربفت در فرهنگ معین

  • (زَ. بَ) (اِ) پارچه ای که در آن رشته های طلا به کار برده باشند. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

زربفت در لغت نامه دهخدا

  • زربفت. [زرر / زَ ب َ] (ن مف مرکب، اِ مرکب) و گاهی با تشدید راء، مخفف زربافت. قماش زرباف. (از آنندراج). زرباف. زربافته. (ناظم الاطباء). زربافت. زربافته. زرباف. پارچه ای که در آن رشته های طلا بکار برده باشند. زرتار. زردوزی. (فرهنگ فارسی معین). نسج به زربافته یا زردوزی. (شرفنامه ٔ منیری):
    ز دیبای زربفت کردش کفن
    خروشان بر آن شهریار انجمن.
    فردوسی.
    ز یاقوت سرخ افسری برسرش
    درفشان ز زربفت چینی برش.
    فردوسی.
    یکی دست زربفت شاهنشهی
    ابا یاره و طوق با فرهی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

زربفت در فرهنگ عمید

  • پارچه‌ای که تارهای زر در آن به ‌کار برده باشند، زردوزی‌شده، زرتار،. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

زربفت در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

زربفت در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (صفت اسم) پارچه ای که در آن رشته های طلا بکار برده باشند زرتار زردوزی. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید