معنی زحمتکش جامعه

حل جدول

لغت نامه دهخدا

زحمتکش

زحمتکش. [زَ م َ ک َ / ک ِ] (نف مرکب) زحمت کشنده. متحمل زحمت. آنکه تحمل مشقت و سختی کند. که زیاده از قوت و قدرت خود کار کند. (از ناظم الاطباء). || (در تداول امروز پارسی زبانان) کارگر. پیشه ور. رنجبر. صنعتگر. اهل صنعت. (از ناظم الاطباء ذیل رنجبر): طبقه ٔ زحمتکشان یا طبقه ٔ زحمت کش، کارگران. مردم کارگر. مقابل طبقه ٔ اشراف که از دسترنج دیگران راحتی بدست آرند. رجوع به زحمت، زحمت کشیدن، رنجبر، کارگر و زحمت کشی شود. || ستم کش. (ناظم الاطباء). طبقه ٔ ضعیف وتنگدست وفقیر و مردمی که هماره جفا و ستم بینند و لقمه نانی از دسترنج و زحمت خود بدست آرند. رجوع به زحمت کشیدن و زحمت شود. || آنکه تن بکار دهد. جدی. کوشا. مقابل تنبل، آنکه شانه از زیر کارخالی کند، از کار فرار کند.

فرهنگ فارسی هوشیار

زحمتکش

متحمل زحمت، تحمل مشقت و سختی


جامعه

جمع کننده، گرد آورنده

مترادف و متضاد زبان فارسی

زحمتکش

رنجبر، زجرکش، ستمکش، سختی‌کش، محنت‌کش


جامعه

اجتماع، جمعیت، سازمان، گروه، مجمع

فارسی به عربی

زحمتکش

یرقه


جامعه

مجتمع

فرهنگ معین

جامعه

(مِ عِ) [ع. جامعه] (اِ.) گروه مردم یک شهر، کشور، جهان یا صنفی از مردم مانند جامعه بشریت، سیاه پوستان، هنری، و...،~ مدنی جامعه ای که بر مبنای خواست آزادانه و آگاهانه اکثریت مردم در شکل گیری حکومت و رعایت حقوق بشر و قانون مندانه اداره می شود.، ~

فرهنگ عمید

جامعه

[جمع: جوامع] گروهی از مردم که با هم وجه اشتراک داشته باشند و در سرزمینی واحد زندگی کنند،
نهادی که به‌وسیلۀ مؤسسات، افراد، و کشورها برای اهداف ویژ‌ای تشکیل می‌شود: جامعهٴ دانشجویان،
* جامعهٴ روحانیت: گروه پیشوایان دینی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جامعه

انجمن، توداک، هازه، چبیره، همبود، همبودگاه

فارسی به آلمانی

ادم زحمتکش

Arbeitstier (n) [noun]

معادل ابجد

زحمتکش جامعه

894

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری