معنی زبیده

لغت نامه دهخدا

زبیده

زبیده. [زُ ب َ دَ] (اِخ) منیر، مادر فضل بن یحیی برمکی. وی هارون الرشید را شیر داد و این خود یکی از علل نزدیکی فراوان یحیی به هارون رشید بود. (از کتاب الوزراء و الکُتّاب ص 98). رجوع بدان کتاب ص 179 و تاریخ طبری چ دخویه قسمت 3 ص 600 شود.


باغ زبیده

باغ زبیده. [غ ِ زُ ب َ دَ] (اِخ) نام باغی بهرات. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 626 شود.


زبیده ٔ قسطنطینی...

زبیده ٔ قسطنطینی. [زُ ب َ دَ ی ِ ق ُ طَ طی] (اِخ) یا زبیده ٔ استامبولی. دختر اسعدبن اسماعیل بن ابراهیم بن حمزه. مرادی او را ازجمله ٔ مشاهیر قرن 12 هجری شمارد و گوید: شاعری مشهور، ادیب، فاضل و دارای هوش سرشار است. در قسطنطنیه متولد گردید و در تحت حمایت پدرش که شیخ الاسلام و مفتی دولت عثمانی در آن زمان بود تربیت یافت و پس از آموختن قرآن، به فراگرفتن علوم و فنون پرداخت، از فقه ولغت نیز بهره ٔ فراوان گرفت اما به ادبیات بخصوص تعلق خاطری خاص یافت و در این رشته شهرتی بسزا حاصل کرد. بفارسی و ترکی شعر گفت، و معانی مبتکر و حیرت آور ابداع می کرد. پاره ای از شعرهای او درباره ٔ مدح سلاطین و وزیران وقت است، پیوسته روزگار به مطالعه میگذرانید. درویش عبداﷲ نقیب اشراف و قائد لشکر با او روابط نزدیک داشت و او شعر زبیده را بمیان مردم برد و در دسترس همگان قرار داد. زبیده در ذی قعده ٔ 1194 هَ. ق.وفات یافت. (از الدر المنثور فی طبقات رباب الخدور). و در خیرات حسان آمده: زبیده ٔ استانبولی، دختر اسعدافندی بن اسماعیل افندی شیخ الاسلام و از نساء مشهور استامبول است. در علوم فقه و لغت و ادبیات، مهارتی داشت و شعر فارسی و ترکی را بخوبی میسرود و صاحب مضامین بکر بود. سلاطین و وزراء اواخر سده ٔ دوازدهم هجری رامدح کرده است. بیشتر وقت خود را در مطالعه ٔ کتب گذرانده و خود اشعار خود را مدون ساخته است و چون پدرش اسعدافندی و برادرش شیخ الاسلام شریف افندی نیز شعر میگفته اند دیوان او را بدیوان خود ملحق کرده یعنی در یک مجلد قرار داده اند و بعد از آن کاتبان این وضع را رسم کرده اند و اول شعر اسعدافندی و بعد ابیات شریف افندی و در آخر دیوان زبیده را مینویسند. وی را درویش افندی نقیب الاشراف که از صدور آن عصر بود، بزنی گرفته است. پسرش که فطنت تخلص داشته نیز از مشاهیر شعرا شمرده میشود. این زن در ذی قعده ٔ 1192 هَ. ق. درگذشت و در گورستان ایوب دفن شد.


زبیده خاتون

زبیده خاتون. [زُ ب َ دَ] (اِخ) دختر امیر یاقوتی، مادر برکیارق، بزرگترین فرزندان سلطان ملکشاه بن الب ارسلان است. راوندی آرد: برکیارق که از زبیده خاتون بود دختر امیر یاقوتی خواهر امیر اسماعیل، بزرگتر فرزندان سلطان بود، نظام الملک میل او میکرد و سلطان را بر آن می داشت که ولایت عهد بر او تفویض کند و سلطان را نیز برکیارق موافق تر می آمد. اما سلطان ملکشاه پسری داشت از تَرکان خاتون دختر طمغاج خان، نام او محمود، مادر میخواست که سلطان او را ولی عهد کند و او سخت خرد بود. و این سبب عداوت ترکان خاتون با نظام الملک بود و او که بر سلطان استیلا داشت میخواست تاج الملک ابوالغنائم پارسی را به روی نظام الملک برکشد و سلطان رابر آن می داشت که وزارت بدو دهد و تقبیح صورت نظام الملک میکرد. (از راحه الصدور چ اقبال ص 133 و 134).


زبیده آغای جلای...

زبیده آغای جلایر. [زُ ب َ دَ ی ِ ج َ ی ِ] (اِخ) از همسران سلطانحسین میرزای بایقراست و فرزندان بسیار از وی بوجود آمده است. (از خیرات حسان). یکی از دختران زبیده، بنام عایشه سلطان بیگم به همسری سلطان قاسم درآمد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 321 شود.


بی بی زبیده

بی بی زبیده. [زُ ب َ دَ] (اِخ) دهی از دهستان غار است که در بخش ری شهرستان تهران واقع است و253 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 1).

فرهنگ فارسی هوشیار

زبیده

‎ همیشه بهار از گیاهان، ویژه نامی در تازی همیشه بهار

معادل ابجد

زبیده

28

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری