معنی زانوی در
لغت نامه دهخدا
زانوی کاه. [ی ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) بسته و دسته ٔ کاه. (ناظم الاطباء).
زانوی باغچه
زانوی باغچه. [ی ِ چ َ / چ ِ] (ترکیب اضافی، اِمرکب) لوله ای است شبیه به زانو که آب را از حوض به باغچه میکشد. (فرهنگ نظام). و رجوع به زانوئی شود.
حل جدول
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
Fingerknöchel (m), Gelenk (n), Knöchel (m)
انگلیسی به فارسی
زانوی گیردار
reducing elbow
زانوی کاهشی
زانوی کاهنده
hamstring
زانوی کسیرا بریدن
knock kneed
دارای زانوی کج
reversible elbow
زانوی 90 درجه
فرهنگ فارسی هوشیار
انگلیسی زانوی راستا
معادل ابجد
278