معنی ریو

ریو
معادل ابجد

ریو در معادل ابجد

ریو
  • 216
حل جدول

ریو در حل جدول

  • مکر، حیله
  • مکر و حیله
  • کامیون ارتشی، مکر و حیله
مترادف و متضاد زبان فارسی

ریو در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • حیله، خدعه، دستان، ریب، فسون، مکر، نیرنگ
فرهنگ معین

ریو در فرهنگ معین

  • [هن د.] (اِ.) مکر، حیله.
لغت نامه دهخدا

ریو در لغت نامه دهخدا

  • ریو. [وْ] (اِ) فریب. مکر. تزویر. دغا. ریا. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از شرفنامه ٔ منیری). مکر و حیله. (فرهنگ جهانگیری) (از غیاث اللغات):
    تو و مادرت هر دو از جنگ دیو
    برون آوریدم به رای و به ریو.
    فردوسی.
    که ملیخای آسمان فرهنگ
    از زمانه چه ریو دید و چه رنگ.
    نظامی.
    چون سلیمان باش بی وسواس و ریو
    تا ترا فرمان برد جنی و دیو.
    مولوی.
    هرکه در دنیا خورد تلبیس دیو
    وز عدوی دوست رو تعظیم و ریو.
    مولوی. توضیح بیشتر ...
  • ریو. [وْ] (اِخ) نام پسر کاوس. (ناظم الاطباء). نام پسر کیکاوس که داماد طوس بود و بر دست فرودبن سیاوش کشته شد. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از شرفنامه ٔ منیری):
    چو با تیغ نزدیک شد ریو نیو
    به زه برنهاد آن خمانیده شیو.
    فردوسی.
    نگهبان ایشان همی بود ریو
    که بود او دلیر و هشیوار و نیو.
    فردوسی.
    رجوع به ریو در معنی فریب نیز شود. توضیح بیشتر ...
  • ریو. [ی ُ] (اِخ) دکتر ریو، خاورشناس نامی انگلیسی و مؤلف کتابهای چندی است از آن جمله است: فهرست نسخ خطی موزه ٔ بریتانیا. رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 199 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 161 و فهرست از سعدی تا جامی و فهرست تتمه ٔ صوان الحکمه شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ریو در فرهنگ عمید

  • مکر، حیله، فریب، نیرنگ: گر نشیند فرشته‌ای با دیو / وحشت آموزد و خیانت و ریو (سعدی: ۱۷۷)،. توضیح بیشتر ...
نام های ایرانی

ریو در نام های ایرانی

  • پسرانه، ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی، و داماد طوس سپهسالارایران. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

ریو در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه