معنی روزی رسان

روزی رسان
معادل ابجد

روزی رسان در معادل ابجد

روزی رسان
  • 534
حل جدول

روزی رسان در حل جدول

لغت نامه دهخدا

روزی رسان در لغت نامه دهخدا

  • روزی رسان. [رَ] (نف مرکب) روزی رساننده. || (اِخ) کنایه از ذات باری. (از لغت محلی شوشتر):
    گرم نیست روزی ز مهر کسان
    خدایست رزاق و روزی رسان.
    نظامی.
    غم روزی مخورتا روز ماند
    که خود روزی رسان روزی رساند.
    نظامی.
    دگر روز باز اتفاق اوفتاد
    که روزی رسان قوت و روزیش داد.
    سعدی.
    بمنعم نداده ست روزی رسان
    مگر بهر آسایش مفلسان.
    امیرخسرو دهلوی.
    ز هر توشه کامد ز روزی رسان
    مرادی به بی توشه ای می رسان.
    امیرخسرو دهلوی.
    بی مگس هرگز نماند عنکبوت
    رزق را روزی رسان پر میدهد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

روزی رسان در فرهنگ عمید

فارسی به انگلیسی

روزی رسان در فارسی به انگلیسی

واژه پیشنهادی

روزی رسان در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید