معنی روبان

روبان
معادل ابجد

روبان در معادل ابجد

روبان
  • 259
حل جدول

روبان در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

روبان در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

روبان در فرهنگ معین

لغت نامه دهخدا

روبان در لغت نامه دهخدا

  • روبان. (نف) کسی یا چیزی که می روبد. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس). || (ق) در حال روفتن. (از اشتینگاس). توضیح بیشتر ...
  • روبان. [رَ] (ع ص) سرگشته و گویند:رجل روبان، یعنی مرد متحیر سست از سیری شکم و یا خواب و یا گرانجسم و گرانجان و یا مست. ج، رَوْبی ̍. (از اقرب الموارد). سست جان از سیری یا خواب یا گرانجسم و گرانجان بیدارشده از خواب. (از معجم متن اللغه). رائب. اَرْوَب. (از معجم متن اللغه) (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
  • روبان. (فرانسوی، اِ) پارچه ای نوارمانند که در زینت و آرایش بکار برند. (ناظم الاطباء). باریکه ٔ پهن دراز که مانند نوار باشد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

روبان در فرهنگ عمید

  • روبنده،

    (قید) درحال روبیدن،
  • نواری که برای زیبایی به دور چیزی می‌بندند،
فارسی به انگلیسی

روبان در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

روبان در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

روبان در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به آلمانی

روبان در فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

روبان در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید