معنی روانی

روانی
معادل ابجد

روانی در معادل ابجد

روانی
  • 267
حل جدول

روانی در حل جدول

  • روحی، سیال، جاری
مترادف و متضاد زبان فارسی

روانی در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • جریان، روحی، سلاست، طلاقت
فرهنگ معین

روانی در فرهنگ معین

  • مربوط و متعلق به روان، دستخوش بیماری روانی. [خوانش: (رَ) (ص. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

روانی در لغت نامه دهخدا

  • روانی. [رَ] (حامص) جریان. سیلان. (ناظم الاطباء). رجوع به روان شود:
    خسروا طبعم به اقبال جمالت زنده گشت
    آب را آری حیات اندر روانی آمده ست.
    سنائی.
    جِرْیه؛ روانی آب. مَرَحان، روانی اشک چشم. دِرّه؛ بسیاری شیر و روانی آن. (منتهی الارب). || میعان. مایعیت. مایعی. رجوع به روان شود. || انسجام. سلامت:
    ایا روان سخن در روانی سخنت
    به جان تو که درالفاظ تست جان سخن.
    سوزنی.
    و رجوع به روان شود. || رقت. لینت. نقیض غلظت و یبوست. توضیح بیشتر ...
  • روانی. [رَ] (اِخ) از شاعران قرن دهم عثمانی است. وی در ادرنه متولد شد و بسال 930 هَ. ق. درگذشت. این شاعر معاصر سلطان سلیم خان و مورد توجه و التفات وی بود. از آثاراو منظومه ای است بنام عشرت نامه و غزلیات فراوانی نیز بدو منسوب است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

روانی در فارسی به انگلیسی

  • Ease, Flow, Fluency, Fluidity, Flux, Freedom, Nervous, Psychic, Psychological, Run, Running, Spiritual. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

روانی در فارسی به عربی

  • تدفق، حریه، روحی، عقلی
فرهنگ فارسی هوشیار

روانی در فرهنگ فارسی هوشیار

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید