معنی روانه شدن

روانه شدن
معادل ابجد

روانه شدن در معادل ابجد

روانه شدن
  • 616
حل جدول

روانه شدن در حل جدول

لغت نامه دهخدا

روانه شدن در لغت نامه دهخدا

  • روانه شدن. [رَ ن َ / ن ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) رفتن. راهی شدن. براه افتادن. فرستاده شدن. روان شدن:
    برون کن از دل اندوه زمانه
    مگر خوشدل شوی زینجا روانه.
    ناصرخسرو.
    و یعقوب با پسران روانه شدند. (قصص الانبیاء). چون این نامه روانه شد ولایت قسمت کردند. (راحه الصدور راوندی).
    روانه شد چو سیمین کوه درحال
    درافکنده به کوه آواز خلخال.
    نظامی.
    چو برزد آتش مشرق زبانه
    ملک چون آب شد زانجا روانه.
    نظامی.
    گفت بابا روانه شد پایم
    کرد رای تو عالم آرایم. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

روانه شدن در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

روانه شدن در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به آلمانی

روانه شدن در فارسی به آلمانی

  • Abfahren, Abreisen, Abwandern, Abweichen, Fortgehen
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید