معنی رواج

رواج
معادل ابجد

رواج در معادل ابجد

رواج
  • 210
حل جدول

رواج در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

رواج در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • تداول، جریان، رایج، رونق، متداول،

    (متضاد) کسادی
فرهنگ معین

رواج در فرهنگ معین

  • (مص ل. ) جریان داشتن، روان بودن، (اِمص. ) رونق. [خوانش: (رَ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

رواج در لغت نامه دهخدا

  • رواج. [رَ] (ع مص) روا شدن. (دهار). روایی یافتن. (منتهی الارب). راج الامر رواجاً؛ اسرع. رَوج. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). || روایی متاع. (منتهی الارب). نَفاق. (از اقرب الموارد). روایی متاع و کالا. (از ناظم الاطباء). تیزی بازار. گرمی و رونق بازار. صاحب آنندراج آرد: روایی یافتن کالا و جز آن و با لفظ بردن و داشتن وشکستن و دادن مستعمل و رواج بکسر اول چنانکه مشهور شده تصرف فارسیان است: از اقطار و اکناف عالم روی فرا او کرده و همه به نجاح مطلوب و رواج مرغوب رسیده. توضیح بیشتر ...
  • رواج. [رَوْ وا] (ع ص) آنکه تشنه گرد حوض گردد و تا آب نرسد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). آنکه تشنه گرد حوض گردد و بواسطه ٔ ازدحام به آب نرسد. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

رواج در فرهنگ عمید

  • روا شدن، روایی ‌یافتن، روان بودن،
    در جریان دادوستد بودن پول و کالا،
    (صفت) روا، روان،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

رواج در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

رواج در فارسی به انگلیسی

  • Resurgence, Spread, Style, Trend, Vogue
فارسی به ترکی

رواج در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

رواج در فارسی به عربی

گویش مازندرانی

رواج در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

رواج در فرهنگ فارسی هوشیار

  • روا شدن، در جریان داد وستد بودن پول و کالا
فارسی به آلمانی

رواج در فارسی به آلمانی

  • Waehrung [noun], Währung (f), Zahlungsmittel (n)
واژه پیشنهادی

رواج در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه