معنی رهبر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(رَ بَ) (ص فا.) پیشوا.
فرهنگ عمید
کسی که دیگری را راهنمایی کند، راهنما، راهبر،
(سیاسی) بالاترین مقام در جمهوری اسلامی ایران، ولی فقیه،
حل جدول
قائد، لیدر
مترادف و متضاد زبان فارسی
امام، پیشوا، راهبر، راهنما، زعیم، سرکرده، سلسلهجنبان، قدوه، قیادت، مراد، مقتدا، هادی
فارسی به انگلیسی
Head, Leader, Pilot, Standard-Bearer, Torchbearer
فارسی به ترکی
lider, rehber
فارسی به عربی
خوری، رائد، رییس الوزراء، زعیم، طیار
ترکی به فارسی
رهبر، راهنما
فرهنگ فارسی هوشیار
راهنما، هادی، مرشد، امام، پیشوا، قائد
فارسی به آلمانی
Lotse (m), Lotsen, Pilot (m), Steuern
معادل ابجد
407