معادل ابجد
رهبان در معادل ابجد
رهبان
- 258
حل جدول
رهبان در حل جدول
- نگهبان راه
فرهنگ معین
رهبان در فرهنگ معین
- (رُ) [ع.] (ص.) راهب. ج. رهابین.
- (رَ) [ع.] (ص.) زاهد، ترسا، کسی که از خدا بسیار بترسد.
لغت نامه دهخدا
رهبان در لغت نامه دهخدا
-
رهبان. [رَ] (ص مرکب، اِ مرکب) خداوند راه. (ناظم الاطباء) (برهان). راهرو. (شرفنامه ٔ منیری). نگهبان و حافظ راه. (ناظم الاطباء):
گرفته راه امید نشسته رهبان عقل
که کاروان سخاش نگسلد از کاروان.
مسعودسعد.
رهبان و رهبرند در این عالم و در آن
نه آبشان بکار و نه کاری به آبشان.
خاقانی.
اگر رَهبان این راهی و گر رُهبان این دیری
چودیارت نمی ماند چه رَهبانی چه رُهبانی.
خواجو (از شرفنامه ٔ منیری).
|| راهروی (؟). (شرفنامه ٔ منیری). توضیح بیشتر ...
- رهبان. [رَ] (ع ص) صیغه ٔ مبالغه است در ترس از رَهِب َ مانند خشیان از خَشِی َ. ج، رهابین، رهابنه، رهبانون. (از اقرب الموارد). ترسنده. (از غیاث اللغات) (از آنندراج). توضیح بیشتر ...
- رهبان. [رُ] (ع اِ) پارسای ترسایان. ج، رَهابین، رَهابِنَه، رُهبانون. (ناظم الاطباء). فی الفارسی اصله روهبان، مرکب معناه صاحب الزهد ثم خففوه و قالوا رهبان. (تاج العروس). ترسکار. ظاهراً معرب از رَهبان فارسی. (یادداشت مؤلف). زاهد ترسایان. (شرفنامه ٔ منیری). زاهدپرهیزکار باشد و وجه تسمیه اش محافظت کننده ٔ نیکی و سیرت نیک باشد، چه ره به معنی نیک، و «بان » به معنی محافظت کننده است چنانکه باغبان و گله بان. توضیح بیشتر ...
- رهبان. [رُ] (ع مص) رَهَبان. مصدر به معنی رَهَب. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ترسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به رهب شود. توضیح بیشتر ...
- رهبان. [رَ هََ] (ع مص) رُهبان. مصدر به معنی رَهَب. (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به رَهَب شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
رهبان در فرهنگ عمید
- نگهبان راه، نگهدارندۀ راه،
-
کسی که در دیر به سر میبرد و به عبادت مشغول است، راهب، پارسا و عابد مسیحی، دیرنشین،
[جمعِ راهب] = راهب. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
رهبان در فرهنگ فارسی هوشیار
- کسی که در دیر به عبادت مشغول باشد، ترسکار، زاهد و پرهیزگار، پارسای ترسایان. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد
رهبان در فرهنگ فارسی آزاد
- رَهبان، بسیار ترسنده- کسیکه بسیار از خدا بترسد (جمع: رَهابِین- رَهابِنَه- رَهبانُون). توضیح بیشتر ...
- رُهبان، بطور مفرد بمعنای راهب و کشیش تارک دنیاست و جمع آن رَهابِین است. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید