معنی رندی

رندی
معادل ابجد

رندی در معادل ابجد

رندی
  • 264
حل جدول

رندی در حل جدول

  • زرنگی، زیرکی، عیاری، لاقیدی
فرهنگ معین

رندی در فرهنگ معین

  • زیرکی، بی قیدی. [خوانش: (رِ) (حامص.)]
لغت نامه دهخدا

رندی در لغت نامه دهخدا

  • رندی. [رِ] (حامص) رند بودن. در حالت و هیئت و افکار و عقاید چون رندان بودن. زیرکی و غداری و نیرنگ سازی:
    نخواهی بیش و نپسندی ز فرزندان بسیارت
    مگرآن را کز او ناید به جز بدفعلی و رندی.
    ناصرخسرو.
    بعون اﷲ نه ای معروف و مشهور
    چون عوّانان به قلاّشی و رندی.
    سوزنی.
    || انکار اهل قید و صلاح و عدم توجه به ظواهر مسائل شرعی:
    دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
    جامه ای در نیکنامی نیز می باید درید.
    حافظ.
    مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
    هر آن قسمت که آنجا شد کم و افزون نخواهد شد. توضیح بیشتر ...
  • رندی. [رَ] (ص نسبی) جلادهنده و هموارکننده. || (اِ) براده. خاک اره. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

رندی در فارسی به انگلیسی

گویش مازندرانی

رندی در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

رندی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) زیرکی حیله گری، لاقیدی لاابالیگری، (تصوف) عمل رند.
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید